نه، نمی‌شود، هر چه آسه آسه، ریسه ریسه خواستیم این کلنگستان را به دو جو بفروشیم، نشد که نشد. یک بار هم یکی خواست آن را به دو جو بخرد که خودم حساب کار را گذاشتم کف دستش (نبینم دیگر کسی از این کارها بکندها).

چه شد که رفتم؟ همه چیز را که نمی‌شود گفت. همش دنبال این هستید که بنشینید پای حرف‌های خاله‌زنکی و یک تاقار سبزی خوردن پاک کنید؟ فقط این را بگویم که از این به بعد اینجا قرار است نخود لوبیا هم بفروشم. جون داداش صرف ندارد. الان این مدت را من گذاشته بودم بروم خواستگاری جنیفر لارنس تا حالا اگر بله را نمی‌گرفتم دست کم از دور یک چک و لگد از محافظ شخصی ایشان دریافت می‌نمودم.

"انی وی" بگذریم. یک دفعه که کلنگ پسر همساده خواست ول کن ماجرا شود، مگر گذاشتند؟ دو روز نبودیم شونصدتا خبر شد. لابد می‌گویید باز چی شده؟

هیچی نشده. همه چی سر جایش خودش قرار دارد، حالا این که این چیزها جایش از اول درست بوده یا نه؟ "Who Cares" ؟ تنها چیزی که اهمیت دارد این است که بانوان محترم مراقب باشند تا پرچم بالا نبرند، یک وقتی دیدی یک طوری شد. چه طوری شد؟ چقدر از وقتی نبوده ام توقعاتتان بالا رفته است! مگر کلنگ همساده پسر، مسوول عواقب بالا بردن پرچم است؟

خلاصه این که "تـــــــــــــــــــــــــــــــــادا" کلنگ پسر همساده با مسوولیت محدود برگشت. به قول شاعر که گفته: دنیا گاهی، غرق دوراهیه، کی می‌دونه، رسم دنیا چیه؟ جا دارد آخر نوشته یک یادی بکنم از یخچال خانه‌یمان که تاثیر به‌سزایی در بازگشت من به دنیای وبلاگ‌نویسی دارد. آدم باید در وقت‌های آزادش یا یک چیزی برای جویدن داشته باشد یا نوشته‌ای برای نوشتن!

پی‌نوشت:

1- یکی از عذاب‌های من در آن دنیا این است که یخچال خانه ما هر روز ده دفعه می‌آید و درب من را باز می‌کند و در کسری از ثانیه آن را مانند درب پیکان پنجاه و هفت گوجه‌ای محکم می‌بندد.

2- از لطف و حمایت همه شما بسیار متشکرم. :)

  • بازدید : ۵۲۲
۷ موافق

تعداد نظرات این پست ۱۸ است ...

۲۵ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۴۳
بازگشتتون مبارک
اوهوم اوهوم، امتحان می کنیم، الو یک دو سه، صدا میاد؟ خیلی ممنون. تشکر :)
۲۵ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۲۴
خوشحالم ک برگشتی
با شکم گرسنه اینقد خوب مینویسی سیر باشی میشی جلال ال احمد:)
آخ گفتی، الان گرسنه هستم شام مام هم خبری نیست!
۲۵ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۲۸
بازگشت غرور انگیزتان را تبریک می گوییم!
غرور؟ باید می گفتید بازگشت یخچال ناک! چه کنیم دیگر آن هم قبول است :))
۲۵ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۲۹
:) خوش بازگشتید.
خوش تشکر می نمایم. :)
۲۵ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۳۳
سلام مجدد!
و درود دوباره. :)
۲۵ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۳۴
بوی گل محمدی
کلنگ ما خوش اومدی (;
چه خبرای خوشی امروز از راه میرسن! یکیشم خبر برگشت شما...
بازگشت شما را به جمعیت وبلاگ نویسان خیر مقدم عرض می کنیم.
با آرزوی توفیق روزافزون برای شما و حلال شدن شما از جانب یخجال ارجمند!!!
نه این یخچال که ما داریم تازه دو روز طول می کشد یخ هایش آب شود. دیروز ازبرق کشیده ایم تا الان که مانند قطب جنوب کماکان دارد به فعالیت خود در سرمایش ادامه می دهد، اصولا بیدی نیست که با این بادها بلرزد!
۲۵ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۵۶
خوش اومدی پسر کوشولو :|
قرصای من کو؟
قرص؟ کدوم قرص؟ قرص ماه را می فرمایید!! منم دیگر :)))
۲۵ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۵۸
کلنگستانم آرزوست
آقا امروز صبح داشتم مطالب شما را وقتی زیر لحاف بودم میخواندم. نمیدانم از غم نبود شما بود یا فضای سنگین حاکم بر آن کلاسی که منتظر بودی تا فلک شوی همینطور اشک و خل و فیش بود که از ما سرازیر میشد با لحاف تمیز.
حتما کار یاکار قدرت کائنات است که بعد از تاثر من یک نیرویی در عالم ایجاد کرده و زده پس کله جناب عالی یا کار اثر پروانگی.
انی وی، ول کام بک دود. ولکامبک(اشک شوق)
تنکس دود. :)
اشک چرا؟ لبخند خوب است. لبخند :)
امیدوارم در ادامه کمی اثر پروانه ای بیشتر بخورد پس کله ام.
۲۵ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۱۷
خوبه که بازم مینویسین :)

ممنونم. :)
۲۵ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۴۳
خوشحالم که بازگشتی(گفتن از افعال دیگه استفاده نکنم) 
ففر جان چه خوب که شما هم هستید. شما دیکشنری آکسفورد را بریز اینجا. فعل چه قابل دارد. :)
۲۵ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۴۷
تنبیهتون این باشه که من یکی که دیگه بهتون سر نمیزنم
واسه اینکه یهویی رفتید
حالا نمیدونم چیشد سرتون ب سنگ خوردو برشتید
تنبیه سختیه اما لابد شما صلاح می بینید دیگه! :)
۲۵ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۵۲
آخی . واقعاً بازگشت شکوهمندتونو از ته قلب خوشحالم. نمی دونید وقتی دیدم یه پست جدید اومده چه ذوقی کرئم.
از حضور شما تشکر می‌کنم. ممنون.
۲۵ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۲۱
چقدر خوب که دوباره مینویسید :))
از وبلاگ نویسی اصلا نمیشه دور شد..
چرا میشه! کافیه یک بار امتحان کنید. اینقده کیف میده !:))
۲۵ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۰۱
سلام
کلنگ به خدا قسم روزی چندین بار وبتو باز میکردم بی دلیل..انگار منتظر بودم برگردی..
همش میدیدم رو پست ترک من خراب..مونده..
در کل،واقعا خوشحالم که برگشتی..خیلی زیاد..
هر چیزی و هرکسی که عامل برگشتت شده هم دمش گرم..چه یخچال خالی خونتون...چه اگزوز پرسروصدای اضغر مکانیک...
any way'welcome back near us..

یخچال بهانه است جاست فور همه دوستان و شما. :)
۲۶ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۴۸
با مسئولیت حدود هم قبولتون داریم :)
خوشحالم برگشتید :)
ممنون گندم بانو. تشکر. :)
۲۶ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۴۹
مسئولیت محدود البته :/
بله آن محدود بودنش دست و پای ما را بسته :)
۲۶ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۰۹
اوه چه خوب برگشتید :))
تشکر ترانه خانم. :)
۲۶ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۱۷
بعله دیگه صلاح میبینم دلم نمیاد نخونم ولی دیگه نظر نمیزارم 
شمام نمیتونید از سخنان گرانبهام استفاده کنید خخخخخخ
:)