با توجه به این که روابط اندر میان دو دولت فخیمه روس و انگلیس به ما ربطی ندارد بهتر است ما برگردیم و به همان روابط ناموسی میان ایران و کرهی جنوبی بپردازیم. فکر کردهاید که سریال "کیف انگلیسی" است مگر؟ به ما چه که دولت انگلیس یا روس فخیمه است یا فهیمه؟ اصلا چه معنی میدهد دولت فخیمه باشد یا فهیمه؟ دولت باید یک چیزی در مایههای "هوشنگ سگ سبیل" باشد یا "ستار سگ دست"، کم کمش باید یک "غلامقلیخانی" باشد برای خودش. مثل دولت "شاپور اصغری" کرهی شمالی و از این دست دولتهای قدر و خفن و همیشه در صحنه.
البته نه آن صحنه که بیتربیتی دارد. از همین صحنهها، که برادر صدا و سیما همیشه یک تکه رنگی میگذارد روی یقه و برخی نقاط لباس "دمی مور" و "جنیفر لارنس" و امثالهم. بقیه بازیگران را نمیدانم اما بنده نظرم به نظر خانم "لارنس" نزدیکتر است. نبینم کسی به خانم "لارنس" چپ نگاه کند ها، گفتم که از اول حد و مرز شما را به عنوان یک بیننده عام مشخص کنم. به ویژه برای خبرنگارهای ول و پلاس این تارنمای مجعول و بیهویت و خالهزنکی "تی وی پلاس".
طرف تا دیروز فرق "تاسکباب" را با "کچلکباب" نمیدانسته و سر کوچهیشان از فرط بیکاری با تناوب زمانی ده ثانیه تسبیح میچرخانده، حالا با دویست گرم میکروفون و یک کیلو جلیقهی خبرنگاری خودش را حمل و نقل کرده آن ور آبهای نیلگون خلیج بمبیی، برگشته به خانم کنار دست "محمدرضا گلزار" که نمیدانم اسمش چیست گفته: "تو رو خدا بگویید شما ازدواج کردهاید یا نه، بلکه خیال بینندههای ما راحت شود"!!!!
اول از همه بگویم: بنده که این مصاحبه را میدیدم هیچ مشکلی با مسایل ناموسی آن بازیگر خانم کنار دست "محمدرضا گلزار" نداشتهام و هیچ خیالی هم ناراحت نکرده بودم. اما "رییلی؟ وات ایز رانگ ویت یو؟" این همه راه را کوبیدی رفتی برای فیلم "سلام بمبیی" که این را بپرسی؟! خب این را همینجا در تهران ضبط میکردی و چهار تا لیچار و دری و وری هم به ناف آن خانم بازیگر میبستی و یک چهار تا بچهی پا به ماه هم مینوشتی به پای بعضیها. دیگر این همه راه رفتی که بگویی آقای "محمدرضا گلزار" یک "پارتنر" حرفهای است یا خیر؟
حالا انگلیسی پرسیدنش در حلق "غلامقلی". پا شده رفته هندوستان، از آبدارچی تدارکات گروه فیلمبرداری و رفتگر محله که در صحنه فیلمبرداری حاضر بوده گرفته تا سر دسته شورشیان چچن در کوههای قفقاز پرسیده "به نظر شما محمدرضا گلزار به عنوان یک پارتنر چطور است؟ حرفهای است؟ بگویید تعارف نکنند!" چطور میخواهد باشد؟ الان بیایند بگویند صد نفر را عقد موقت نموده است راضی میشوید؟ اصلا "گلزار" به درد نمیخورد برای بازیگری، راحت شدی؟ الان شب خوابت میبرد؟!(به قول دکتر، مشکل جوانان ما الان این است؟ تعداد بچههای محمدرضا گلزار است؟ یا چه میدانم، شلوار جین و لباس چسبان است؟)
یک مقدار از "نجفزاده" یاد بگیرید. یک کمی ادای دایه مهربانتر از مادر در بیاورید و یک عکس دلغشه مکشمرگما را با پرچم آمریکا نشان دهید و هر چی بدبختی در ایران هست را بیاندازید گردن نقض حقوق بشر در ینگه دنیا.
چی؟ خیلی خیلی سخت است؟ خب دست کم بشوید شبیه همین آقای "مرآتی" خودمان که همیشه سرش یک کلاه جنگی است و وسط رزمایش و جنگ با دشمن فرضی همیشه دست به یقه است. چی؟ خطر دارد؟ امکان دارد هنگام جنگ به دلیل داشتن ریشهای بسیار بلندتان با داعش شما را اشتباه بگیرند؟
در این صورت شبیه همین آقای "حسینی بای" خودمان باشید. آن هم نمیتوانید؟ حال و حوصله جمع کردن مردم به دور خودتان به سبک مسابقه محله را ندارید.
خب دست کم یک مقدار شبیه آقای "اقبال واحدی" باشید. صبح به صبح مستقیم به یک آبادی بروید و در حالی که دارید با گفتن سلام و صبح خیر، خودتان را طی یک عملیات انتحاری منهدم میکنید و با یک نفس چهل کیلو ریزگرد سمی را در تهران قورت میدهید فریاد بزنید: "مردم پنجرهها را باز کنید و ببینید هوا چه عالیست، سلام تهران، سلام شهر بدون آلودگی هوا، سلام مستقیم، سلام راست، سلام آبادی" چی؟ آن هم سخت است؟
جان هر کسی دوست دارید دست کم شبیه آقای "حمید معصومینژاد" باشید. این طوری دیگر مهم نیست چه میگویید، فقط وقتی چهار تا کسبه مشغول اعتراض به دیر آمدن ماشن جمعآوری زباله هستند با دوربین بپرید بیرون و یک جملاتی بر ضد سیاستهای اتحادیه اروپا عنوان فرموده و آخرش هم خودتان را خیلی شیک و مجلسی معرفی کنید و یک "رم، ایتالیا" هم ببندید تنگش. چی شده؟ هزینه رفت و برگشت به اروپا را هم ندارید.
خب همینجا در تهران لابهلای شمشادها پنهان بشوید. شبیه آقای "محسن حاجیلو" بودن که دیگر کاری ندارد. یک چهار بار از توی شمشادهای پارک ناگهانی میپرید بیرون و در مورد پول قبض آب و برق ملت را سین جیم مینمایید. چی؟ این هم نمیشود.
حالا که پایتان را کردهاید درون یک کفش که الا و للا باید یک توهینی، توپی، تشری در کار باشد، خب بروید کنار دست مجری محبوب تلویزیونی جناب آقای "فرزاد حسنی". دست کم اگر ایشان به کسی در تلویزیون ملی جلوی چشم همه بینندهها توهین میکند به یک ایرانی توهین میکند، دیگر هنوز این قدر وضعش خراب نشده که پا بشود برود فرنگستان به بازیگر زن سینمای بالیوود گوشه کنایه بزند به این صورت که "تو که این همه میخندی، چرا فیلم طنز بازی نمیکنی" تازه خود مترجم برگشته به ایشان گفته بنده این سوال را ترجمه نمیکنم، خوبیت ندارد! چی؟ قبول افتاد؟ خب، خدا را شکر، میدانستم در همین مملکت هم جایگاه مناسبی برای شما وجود دارد. این همه پتانسیل توهین حیف است یک گوشهای هرز برود. خب نهادینه کردن را گذاشتهاند برای همین وقتها دیگر.
پینوشت:
1- روزی از آقای "فرزاد حسنی" پرسیدند ادب مجریگری را از که آموختی؟ گفت: خطای 404، صفحه مورد نظر پیدا نشد!
2- جناب قاضی به همین قرآن قسم مقوای این عکس رو در آوردهاند دوستان در اینترنت:
- بازدید : ۱۴۴۱
تعداد نظرات این پست ۱۲ است ...
متن بالاش خیلی بالا بود مقواشو در آوردن :))))
"بای د وی" ممنون از دیدگاه شما.