چند وقت پیش بود که آقای فرهادی یک نامه‎ای به رییس جمهور نوشت. کدام فرهادی؟ اکبر؟ نه همان اصغرشان دیگر. بله، جناب آقای اصغر فرهادی را می‎گویم. پس از انتشار نامه، نخست یک عده‎ای به‎به و چه‎چه کردند که آی زمین و زمان، اصغرجان مایه آبروی ایران و ایرانی و کارگردانیست. حالا که چند روز از نوشتار آن نامه می‎گذرد یک عده‎ی دیگری اه‎اه و پف‎پیف راه انداخته‎اند که چرا اصغرشان و به چه جراتی چنین نامه‎ای را نوشته است.

من هم این وسط زل زده‎ام به توپ پینگ‎پنگ که همان نامه اصغرشان است. خلاصه من نفهمیدم که این نامه چاق می‎کند یا لاغر؟ کور می‎کند یا بینا؟ شفا می‎دهد یا می‎کشد؟ حکایت نامه‎ی اصغرشان هم شده حکایت چیبس و پفک. به چاق می‎گویند همین چیپس و پفک‎ها رو می‎خوری که چاقی، از آن طرف به لاغرها می‎گویند که همین آشغال‎ها رو می‎لنبانی که به نی قلیان می‎مانی و همچون کش تنبانی!

یکی نیست به این حضرات بگوید بالام جان، نوشتن یا ننوشتن را ولش کنید، وضعیت زندگی آدم‎های قید شده در نامه را بچسبید.

پی‎نوشت:

1- طرف نامه هم که می‎نویسد، پایان نتیجه‎گیری از نامه‎اش هم باز است. آخر آدم این همه پایان باز؟؟

  • بازدید : ۳۸۲
۳ موافق

تعداد نظرات این پست ۳ است ...

۱۵ دی ۹۵ ، ۰۰:۳۵
.......
:)

:)
۱۵ دی ۹۵ ، ۱۶:۲۱
واقعا نامه اش پایان باز بود؟:))
خدا وکیلی؟؟
گفتم نوع پایان نتیجه گیری از نامه اش باز است و هر کسی هر طوری که م خواهد از آن نتیجه می گیرد!
شاید هم ته نامه را با ... باز گذاشته باشد. کسی چه می داند؟؟ :)
۱۵ دی ۹۵ ، ۱۷:۰۵
چی بود نامه اش؟
در خبرگزاری ها موجود می باشد :)