افشاساز:البته برای خودم متاسف هستم که با چنین محتوایی در حال نوشتن یک متن طنز هستم اما چه کنم که صدای اعتراض من همین قدر است. ببخشید.
منابع مختلف خبری مدعی شدهاند دونالد ترامپ، رییسجمهوری ایالات متحده، قصد دارد هفته آینده در جریان سفرش به عربستان سعودی اعلام کند که آمریکا از این پس شاخاب پارس را «خلیج فارس» نخواهد نامید. نخواستم از نام دیگری که اسم میبرند استفاده کنم.
خب از من پرسیدند که دیدگاه شما چیست؟ ببینید دیدگاه من که یک وجب هم تاثیری در واکنش بینالمللی ما ندارد، اما مطابق سیاستهای چهل پنجاه سال کنونی، راهحلهای احتمالی زیر از سوی آقایان و بانوان گرامی پیش گرفته خواهد شد:
پاسخ احتمالی الف: ابتدا مشت محکمی (البته تنها به صورت مجازی و از راه دور) بر دهان استکبار خواهند کوفت و پس از آن کشورهایی که از این عنوان استفاده کنند را تحریم خواهند کرد.
پاسخ احتمالی ب: تنگه را به صورت مجازی خواهند بست و صدور هر گونه مرسوله به صورت مجازی از تنگه هرمز ممنوع خواهد شد. (وگرنه تنگه از وسط اقیانوس آرام هم بازتر است)
پاسخ احتمالی پ: اینترنت را قطع خواهند کرد (این ربطی نداشت اما خب همیشه به عنوان یک پاسخ احتمالی ممکن خواهد بود)
پاسخ احتمالی ت: تهدید میکنند که نام صد متر ابتدایی دریاچه خزر از قسمت جنوبی آن را به اقیانوس مازندران و گیلان و آبادان و حومه تغییر خواهند داد.
پاسخ احتمالی ث: نام خیابان منتهی به سفارت برخی کشورها را به "گچ پژ" تغییر خواهند داد.
پاسخ احتمالی ج: ایران مذاکرات غیرمستقیم را به مذاکرات خیلی غیرمستقیم تبدیل خواهد کرد. حتی شاید خیلی خیلی خیلی غیرمستقیم (شاید هم مذاکرات کج)
پاسخ احتمالی چ: اگر تا به حال به چین نفت را زیر قیمت میفروختیم، از این به بعد بابت هر بشکه نفت ارسالی به چین، یک عدد ربع سکه طرح جدید هم برای آنها خواهیم فرستاد.
پاسخ احتمالی ح: ما هم به گولف آف مکزیک میگوییم شاخاب شوروی سابق
من بین غذاهای ایرانی عاشق فسنجان هستم. فسنجان برای همکارهای غیرایرانی من رنگ جذابی ندارد. حتی برخی از آنها با تردید به عنوان یک وعده غذایی به آن نگاه میکنند. یا به عنوان نمونه، میگویند قرمهسبزی مزه صابون میدهد. به حق چیزهای ندیده!!
حالا انگار خودشان چه غذاهایی میلمبانند. سالها قبل یک همکار هندی داشتم، روزی یک بار، یک بطری حاوی مایع زرد رنگ و بدبویی را مینوشید. حالا شاید رنگش جذاب بود اما به چی قسم که با ادرار گاو فرق چندانی نداشت. من به شخصه حاضر بودم فسنجانم قهوهای باشد اما از همکار هندیام به من نوشیدنی تعارف نشود. هر چند، اینها چیزی به اسم تعارف نداشتند و ندارند. یک بار هم یک دسری آورد، گفت بیا ک..ر بخور. شانس آورد که اول به ظرف غذایش اشاره کرد وگرنه به دلیل سو تفاهم همان جا فی المجلس زیرشلواریاش را میکشیدم روی سرش و کار به جاهای باریک میکشید. البته من بعد برایش توضیح دادم اسم این غذا در فارسی به چه چیز مهیبی اشاره دارد اما همچنان احساس میکنم، او خودش از قبل میدانست. خلاصه دلم هیچ وقت با دلش صاف نشد. غذاهای کرهایها و ژاپنیها و اروپاییها برایم قابل تحملتر بود. این هندی هر روز یک بوی بدی از ظرف غذایش میآمد. در حدی که انگار کسی در آن به قتل رسیده بود.
چی شد که اینها را گفتم. داشتم فکر میکردم اگر من از اول در هند یا چین به دنیا میآمدم آیا باز هم فسنجان غذای محبوبم بود؟ یا به یک ساندویچ مکدونالد چسکی با دو پر خیار شیرین چیپس شده یا غذایی مانند مارلین ماهی خام میگفتم ناهار. یعنی الان همکارهای خارجیام دارند توی وبلاگشان مینویسند یک مرد ایرانی کچل چاق هست که هر ماه یک بار برای ناهار گ.....ه میخورد؟!
پینوشت:
1- یک دوست گیلانی داشتم، برای بهتر شدن رنگ فسنجان، حسب دستور پخت مادر مادربزرگ مادرش، هر چه ابزار آلات آهنی در محوطه پیدا میشد، هنگام جا افتادن فسنجان به آن اضافه میکرد. خودش میگفت مادربزرگش از میخ و قند شکن گرفته تا انبر را مجاز میدانست!
2- یک دوست مازندرانی داشتم، میگفت که از اجدادشان سینه به سینه نقل است که باید با رب انار بسیار غلیظ و سیاه رنگ فسنجان را تیره کرد. با آن وضعیتی که او از ترشی رب انارشان میگفت، فکر کنم در نهایت چیزی شبیه به هیپوکلریک اسید تحویل میگرفتند.
3- کاش مغز گردو مثلا سبز بود یا قرمز، حتی آبی!
4- چند روز پیش، امام جمعه مشهد گفته: باید مراقب باشیم کشور و اقتصادمان را با مذاکره شرطی نکنیم، در برجام این کار شد و ضربه سختی خوردیم، میگفتیم فلان جا آب نداریم، میگفتند آب میخواهید باید برجام درست شود، میگفتیم برق نداریم، میگفتند باید برجام درست شود. خواستم بگویم حاج آقا، خب بعد که آنها از برجام خارج شدند، مگر آب و برق درست شد؟ یعنی من خلاصه متوجه نشدم مشکل داشتن برجام بود یا نداشتم برجام!
5- تا حالا دقت نکرده بودم، خریدن اسلحه در آمریکای جهان خوار آسانتر از تهیه دارو بدون نسخه است! نمیدانم چه ربطی داشت.
6- امروز یکی داشت میگفت تازه کم کم دارم میفهمم اقتصاد مال خ...ر است یعنی چی. شما بعد حدود نیم قرن ببین اقتصاد کشور در دستان چه گروهی است؟ یعنی سادهتر از این نمیشد توضیح داد.
7- یک زمانی معنویات ما را یک کسانی گویا برده بودند. پرسشم این است که آیا الان معنویات ما را بعد از مذاکره جدید، پس خواهند داد یا خیر؟
دوستان، دوستان، دوستان
نخست، خونسردی خودتون رو حفظ کنید
دوم این که، الان گزارشی را خواندم که نوشته بود بانک فلان هک نشده. فقط سرقت اطلاعات صورت گرفته و به طور تقریبی بخش بزرگی از دادههای محرمانه مشتریان و بانک به سرقت رفته.
یاد پستی افتادم که سالها پیش همین جا نوشته بودم. صبح اون روزی که قرار بود مذاکرات برجام امضای نهایی بشه. اون روز نوشته بودم تا همین دقایقی پیش تحریمها بیاثر بودند اما اندکی پس از امضا، تحریمها فلجکننده نامیده خواهند شد، که همین طور هم شد!
حالا هم میگم
دوستان، دوستان، دوستان
هک نشده، فقط سرقت اطلاعات بوده
پینوشت:
1- تو رو جون هر کسی که دوست دارید، به کتابهای دوره دبستان، یه کتاب اضافه کنید، شیوه درست نامگذاری، به جون GOD من الان یه کم confused
2- دوستان، مدیران ما مغز داخل سر خود را پس از نایل آمدن به سطوح بالای مدیریت، remap نموده و در برخی موارد ممکن است یک headers هم پس سرشان نصب نمایند.
3- در جایی خواندم که " افرادی که به حذف یارانه اعتراض کنند و اعتراض آنها درست نباشد، با حذف تسهیلات یارانهای، معافیت مالیاتی و یارانههای دولت مواجه خواهند شد "، دوستان دقت کنید، از مرحله تکریم داریم وارد مرحله تهدید میشویم. welcome
درود و چند هزار درود
درسته حال و هوای روحی و روانی ما ایرانیها یه چند وقتی هست که درست و درمون نیست. یه چندصد سالی هست که یه نموره از اسب افتادهایم اما باز خوبه که کنترل دستمونه.
چرا شاکی میشین خب، حالا شاید یه کم از بالاتر افتادیم. مثلا از ارتفاعی در حدود بیست سی هزار متری سطح دریا، اما مهم اینه که همچنان از اصل نیفتادیم. بیا باز هم ضرب المثلهای مقوا. بسه دیگه، دهنمون رو .....
ببخشید مثل این که بین خودم با خودم دوباره احتمال درگیری هست. بهتره تا کنترل دستمه، کانال رو عوض کنم. داشتم عرض میکردم حضور انور شما، درسته که الان یه ریزه ایالات متحده پیچیده به دست و بال یه دنیا اما به زودی زود در حرکتی خیلی سوسکی، دنیا خواهد پیچید به دست و بال و کمر و ... آمریکا!
مسایل باز داره بیناموسی میشه، ببخشید. بعد مدت مدیدی که نبودم گمونم کنترل اعصابم هنوز درست دستم نیست، نگران نباشید، کنترل اوضاع که همچنان دستمونه، خب، داشتم چه خیاری پوست میکندم؟!
آها، داشتم مثل همیشه آسمون ریسمون میبافتم. در نتیجه، شنیدهاید لابد، روانشناسها یک عبارتی دارند در این حدود که میگویند " فلانی در طیف وسیعی از مسایل اظهارنظر میکنه " که ما بین خودمون میگیم "فلانی گ...ه زیادی میخوره". حالا این شد اوضاع کره زمین، شما خودت برو پیدا کن روانشناسها دارن درباره کی و چی نظر میدن. به من چه؟ مگه من چقدر درمیارم که بیام علاوه بر آگاهی رسانی، ریز مسایل دنیا رو براتون تحلیل کنم و بریزم رو دایره.
خب خدا رو شکر، کانال تلویزیونی زیاد هست برای روشن شدن، از کانال دشمناینترپشمام گرفته تا همین کانال خبر یک و دو خودمون. در مورد اینترپشمام که با یک ترجمه تحت اللفظی میشه بین پشمهایم یا شاید هم بین پشمهایش (به مانند چشمهایش بزرگ علوی)، آقا، خانم اصلا چی کاری داری بین پشمهای کی، اصلا بین پشمها دنبال چی میگردی؟ خیلی بیتربیتی، داشتم عرض میکردم، در مورد بینپشمولک که هیچ، گمونم اگه کشورهای دیگه خودشون با ایران به توافق برسن، اینا با عوامل پشت صحنه و دکور و تجهیزات داخل استودیو خودجوش حمله کنن به تهران. یعنی اینا خودشون شدن یه کشور جعلی جدید دیگه!
یه چهار پنجتا صدا هم دارن که هر سری نوبتی زنگ میزنن به خودشون و از خودشون درخواست حمله دارن. اصلا هم تابلو نیست اینا همون هف هشت ده نفرن که هر روز با تغییر صدا یه متنی رو از رو میخونن. به ویژه برنامه اون آقاهه که قرار بود سیاست رو اون جور که براش میخوان برامون نشون بده. والا با اون پشماشون.
شاید باور نکنید اصال قرار بود من درباره کتری و قوری بنویسم. نمیدونم چرا دستم میره رو صفحه کلید خودش واسه خودش بندری میزنه. الله اعلم. مهربان و مهربانویی که شما باشی، داشتم خبرها رو بالا پایین میکردم که یه جا دیدم به به «محمد سعیدینوا» قهرمان کشتی فرنگی، قابلمه اهدا کردهاند.
خب حسودها، چشم دیدن غذا خوردن ملت را ندارید. مگه شما خودتون قابلمه، ماهیتابه ندارید. بروید خجالت بکشید. خوب بود، قهرمان کشتی فرنگی به خاطر سوتغذیه به نقی معمولی تبدیل بشه! شما الان نقی معمولی رو ببین، اگه براش قابلمه نمیخریدن و خودش به خاطر نداشتن قابلمه کشتی رو ادامه میداد الان به عنوان "هد" یعنی کله فامیل به همین راحتی گول اون فضایی زن رو میخورد؟! شهلا، مهلا، ببخشید شری عزیزم رو میگم.
القصه، این جور که ما ملت ایران از بهشت رونده شدیم، انگار باقی مردم دنیا سیب خوردن ما سیبزمینی سرخ شده. حیف باید برم و کار دارم چون صدام میزنن. شانس آوردین تازه دست و پنجم گرم شده بود!
پینوشت:
1- خدایا، اینا اومدن گورخر رو نجات بدن تا خودش به شکل طبیعی منقرض نشه، زدن همه رو لت و پار کردن و با دست خودشون منقرضشون کردن. هر چند نزاشتن گورخرها خود به خودی و با اهداف پلید خودشان منقرض شوند، اما کنترل ما رو دادی دست کی قربونت برم؟
2- معجزه یعنی چه؟ یعنی بدون خرج کردن پول، هر روز مقدار کمتری درجیبت برای خرج کردن داری. آیا هنوز ایمان نمیآورید؟
3- آقای تیکاف، ببخشید، ویتکاف، داداش یاواش، گاز ورمه، وگرنه کنترل از دستمون میافته.
4- دیگه چی بگم! کم مزخرف گفتم مگه؟! به من حق بده عاشقم شم لعنتی، کجا دنیا این همه آدرنالین ریختن کف خیابون آخه لپت رو بکشم!!!
درود. سال نو مبارک، امیدوارم که حال روح و روان و جسم شما خوب باشد. من بازگشتم! چرا؟
در پاسخ باید بگویم، حالا که گرانی و شرایط بسیار سخت اقتصادی آنقدر تا چیزمان یعنی تا حوالی خشتکمان ما را درنوردیده، خواستم تا پس از سه سال دوری از جفنگ نویسی، دوباره خودی نشان دهم و بگویم که هنوز هم در حال مبارزه با استکبار جهانی هستم و در راستای آن همچنان با چشم و صورت خود بر مشت استکبار میکوبم. شاید وارون به نظر برسد اما خب، همینی که هست. تا کور شود مکانیزم ماشه.
پینوشت:
1- مهربان و مهربانویی که شما باشی، ما شانس نداریم. بین دویست تا کشور اگر مهاجرت هم میکردیم یا کانادا بودیم که دوباره دچار تورم و بیکاری و تهدید از سوی آمریکا میشد یا خیلی شانسم یآوردیم، پرت میشدیم گوشهی گرینلند.
2- به جان رهبر فقید هند، مهانداس کارامچاند گاندی، من پارسال ده میلیون رمز ارز خریدم، تا الان بیش از بیست بار ارزش مجموع داراییام به زیر سه میلیون رسیده. آنقدری که ارزش دارایی من زمین خورده، نقی معمولی در کشتی فینال پیشکسوتان فیتیله پیچ نخورد.
3- ضربهای که بازار بورس ایران به سرمایه ایرانیها زد، گراز به ماتحت نقی معمولی نزد. (KHI)
4- وبلاگ کلنگی من هم شده مثل کنسرت ابی، سالی یه بار خداحافظی میکنم، ماهی دو بار برمیگردم!
درود
درود بر دنیا، آقا و خانمی که شما باشی، پوسیدیم. قطار واژهها روزها از پس کلهی پوکمان میگذشت و میگذرد. الان لابد با خود میگویید "آخه مرد تو که نمیتوانی دووم بیاری، چرا اداشو در میآری". والله، اگر خود کلنگم بدانم. یک روز سر صبحانه، چشمم افتاد به این سریال ترکیهایی که ته ندارند. بعد فکر کردم که کلنگستان هم ته نداشته باشد. سر که نداشت، ته هم نداشته باشد!
پینوشت:
1- کلنگ هستم، یک بی سر و ته وبلاگی
2- باز گشتهام آیا؟ ...
3- به قول کلنگهای برنامه نویس که به زبان اجنبی مینویسند، "هلـــو وورلـــــد". بعله، یک همچنین کلنگهایی
4- نقل است "هر چه که دست من کلنگ از دار وبلاگ کوتاه بوده، مغز و اعصاب ببیندهها و خوانندههای کلنگستان هم روز به روز آرامتر میشده"
5- پستهای قبلی را بازگردانم؟
6- دلم نیاد برگردم اما ترکش پرتاب نکنم. دارم منفجر میشم.
7- تو رو قرآن، تو رو به هر کی دوست دارید، تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال 1403، اجازه بدید "محسن رضایی" رییس جمهور بشه. همین یه بار، قول میده دیگه شرکت نکنه!!!
...
...
8- و نیامده او را کت بسته و به حالت قپونی بردند. خدایش بیامرزد.
9- یکی میشه نیوتن با سیب جاذبه رو کشف میکنه. چیه خب؟ بضاعت من کلنگ ته تهش عبرت گرفتن از تماشای سریال ترکیه. البته تماشا که نه، فکر کردن به این نکته که حتی مزخرف هم میتونه ته نداشته باشه. نه حال کردی؟ چی شده!
درود، دلم نیامد همین طوری بدون خداحافظی بروم.
از کجا آمدهام؟ نمیدانم
برای چه آمدم؟ نمیدانم
برای چه مینویسم؟ نمیدانم
برای که مینگارم؟ نمیدانم
برای چه میروم؟ نمیدانم
شاید برای پیدا کردن خودم
شاید برای یافتن تو
....
امیدوارم در این مدت کوتاه که بودم، یک لبخند را مهمان من بوده باشید.
بدرود
.....
مرا ببخشید
چه بگویم؟ چه بنویسم؟ برای روحی مینویسم که پس از بازداشت توسط گشت ارشاد از میان ما پر کشید و رفت.
---
پینوشت:
1- غم بزرگی است، امیدوارم جانتان بی بلا باشد.
2- ببخشید که کامتان را تلخ کردم.
3- برای همیشه خدانگهدارتان باشد.
لابد فکر میکنید یعنی چه؟ ریاست محترم دستور؟ باید به عرضتان برسانم که ریاست محترم دستور نوعی شغل و وظیفه است که حسب آن، فرد مورد نظر به هر جایی که وارد شد، بدون هیچ گونه حرف پس و پیش، باید از خودش دستور صادر نماید. به عنوان نمونه:
تا پایان سال هشت فروند هواپیما بسازید
یا
بازار سرمایه تثبیت شو
یا
شرایط برگزاری کنکور خودت برو و خودت را اصلاح کن
یا
حملات سایبری، استپ
یا
خودروهای دپو شده در گمرک، دپو نشو و زودتر متفرق شو عزیزم
یا
آب در زاینده روز جاری گردد
یا
باران بیشتر ببارد
یا
عدالت بیشتر برقرار شود
یا
رفاه مردم خود به خود بالا برود
و در پایان نیز دستور میدهند
ما بهترین باشیم در دنیا از همه لحاظ
دولت آمد قرعه کشی ماشین را حذف کند، رسید به جایی که برای ماکارونی و روغن نباتی و آرد هم باید قرعه کشی بگذارد. خدا را چه دیدی، شاید به بهانه جنگ روسیه با اوکراین، فروش بنزین را نیز با قرعه کشی انجام دهند. می روی جایگاه سوخت گیری و یک دسته را میکشی عقب، سه تا شکل یکسان که آوردی، بیست لیتری ات را میدهی برایت ده لیتر بنزین پر میکنند تا پیاده بروی آنجایی که ماشینت پارک شده.
چی میشه رد بشی از کوچمون؟!
یه نگاهی کنی، ابرو کمون!
تقصیر دل چیه؟ آرزوش این شده…
کاشکی بیای؛ بشی همسایمون! (خطاب به ثبات اقتصادی و ارزانی قیمت کالاها و خدمات)....