درود و وقت به خیر. خوبین؟ امیدوارم همتون خوب و سلامت باشین. شما هم دعا کنید همه خوب و سلامت باشند. ای بابا، وقت هم نمیشه یه چیزی بنویسیم. البته که طبق رسم همیشگی بار بیشتر اخبار طنز رو خود مسوولان بر عهده دارند. میگین نه؟ این هم نمونه‌اش:

-----

1- خود قوه قضاییه که دستور فیلتر تلگرام رو صادر کرده، تو تلگرام اخبار خودش رو پخش میکنه. 

2- واردات خودرو تو مجلس تصویب شده اما شورای نگهبان گفته به شرطی که خودروهای ما رو به ازای اون ها صادر کنند. خب نامسلمون، اگر خودروی ما در حد صادرات بود، چه نیازی به اجبار شما داشت بزرگوار.

3- طرح درج قیمت تولید کننده به جای مصرف کننده، تنها سه ماه پس از اجرا با موفقیت به شکست منجر شد. آفرین به این همه عقل و درایت. 

4- دستور داده اند که هر کسی بیشتر از ده هزار دلار یا یورو و همین حدود ارز خارجی دارد باید برود تحویل دهد. اما هنوز در مورد کسانی که بیش از یک چشم یا یک گوش یا یک کلیه در بدنشان دارند صحبتی نکرده اند.

5- می گویند وضعیت اقتصادی اجازه پرداخت یارانه حج را نمی دهد. مگر حج رفتن هم یارانه داشت؟

6- گفته شده واکنش تند و تهدیدآمیز وزیر علوم به اعتراضات دانشجویان درست نیست. پس چی درست است؟ مستقیم و بی حرف پس و پیش آن ها را راهی دیار باقی نمایند. خب همیشه اول تذکر می دهند دیگر.

7- رییس فیفا را برده اند یک گوشه به بگویند اسپری فلفل را بدون هماهنگی ما پاشیدند توی صورت بانوان، بعد یکی از همان قشنگ های داخل جلسه در حال ضبط صدای حضار با موبایل لو رفته و هنوز گند قبلی جمع نشده، یکی دیگه هم اضافه شد!

8- باقی بقایتان: شب و روز خوش

درود. سال نو مبارک، هزاران درود بر شما خوانندگان خوبم. هر چند از تعداد دیدگاه هر نوشته پیداست که دیگر روی هم رفته هشت تن بیشتر نیستیم اما باز هم جای شکرش باقیست که قرن نو آفتابی را دیدیم. به پروردگار سوگند که دوست داشتم شب سال نو یک نوشته بفرستم اما نشد که نشد. گرفتاری این دوره زمانه که تمامی ندارد. دیروز فهمیدم گوجه هم مانند موز و آناناس و آواکادو به جرگه میوه‌های خاص پیوسته. میوه‌ی ستاره‌ای و میوه‌ی اژدها نخواستیم، هفته به هفته دلمان به یک سالاد شیرازی ریز خوش بود که آن هم با گران شدن گوجه و پیاز و خیار، تبدیل شده به آب غوره خالی با نمک. شده مایه‌ی دل‌غشه. چه کنیم؟ کار کار خودشان است. این گوجه از اولش هم مشخص بود جاسوس است. اگر نه که بهش گوجه فرنگی نمی‌گفتند. چه می‌دانم، مثال می‌گفتند گوجه تهرونی یا گوجه قزوینی. فکر کنم با این اوضاع گرانی گوشت و برنج و مرغ و ماهی، از این به بعد به جای این که ما این‌ها رو بخوریم، این‌ها هستند که باید ما رو بخورند و گلاب به رویتان، ما در نهایت خیلی شانس بیاوریم، تخم آن‌ها را باید بخوریم. تازه یه سری هم که مثل موز اصلا تخم ندارند. 

---

پی‌نوشت:

1- کاش مسوولین کمی گروگان می‌گرفتند و در ازای آزادی هر کدام چند میلیارد دلار طلب می‌نمودند. (راهکار جناب محسن رضایی). 

2- بنازم به قرعه‌ی جام جهانی فوتبال سال بیست بیست و دوی میلادی برای ایران.  فقط یک "اسر**یل" کم بود تا گروه بی مسابقات شبیه به شعار هر هفته‌ی نماز جمعه‌ها شود. 

3- خواهش میکنم به جای صیانت از فضای مجازی، از ارزش پول کشورمان صیانت بفرمایید!

4- این جمله چیه مد شده من برایش نمی‌دونم چی‌چی بودم اما او نمی‌دونم چی رو می‌خواست. بس کنید دیگر، خسته نشدید؟ خوب هستش من هم بگم برای مثال؟ من برایش زلنسکی بودم اما او محمداشرف غنی را می‌خواست.

5- یکی ترمز تولید واکسن کرونا را بگیرد. اگر کسی این کار را نکند، احتمال این که ایران از واکسن نود و هشتم هم رونمایی کند وجود دارد. بابا همون یکی بس هست. 

6- من براش فایزر بودم اما اون واکسن نورا رو دوست داشت. بی‌معنی!

7- خیلی ممنونم که تا اینجا همراه بودید. سال خوبی داشته باشین. بدرود.

درود و دو صد درود دیگر، بنده گرسنه‌ام، چون ناهار نخورده‌ام. وقتی برنج می‌شود کیلویی صد هزار تومان، ناهار کجا بود؟ از آنجا که جناب پرزیدنت خیلی جدی پیگیر ناهار ملت هستند، من باید به دنبال کاروان ایشان بروم و ناهار را در خدمت ایشان باشم. بلکه دلی از عزا دربیاورم. البته اگر شانس من است، می‌خورد به ماه رمضان.

جدا از این قضیه ناهار، داشتم مانند همیشه لا و لوی خبرهای اینترنت تاب می‌خوردم که این متن را دیدم:

".......

سوئیس با ۶۱۵۳ دلار حداقل دستمزد ماهانه، لیختن اشتاین ۶۰۶۰، موناکو ۵۷۳۴، لوکزامبورگ ۴۴۳۱، توالو ۴۰۱۲، استرالیا ۳۷۴۴ و هفتمین کشور سنگاپور است که حداقل دستمزد کارگران آن ماهانه ۳۷۳۲ دلار است. در این جدول پایین‌تر می‌آییم؛ فلسطین رتبه ۶۶ با ۸۲۷ دلار، مالدیو رتبه ۷۲ با ۷۳۵ دلار، کنگو در آفریقا در رده ۷۱ با ۷۴۰ دلار، حتی سودان جنوبی در رتبه ۸۲ با ۵۸۶ دلار و گواتمالا در رتبه ۹۵ با ۴۵۵ دلار قرار گرفته اند. لیست دستمزد کشورها قبل از رتبه ۱۶۰ که به ایران می‌رسیم، به شرح زیر است:

۱۵۶ سودان ۹۷ دلار

۱۵۷ مالی ۹۵ دلار

۱۵۸ سوریه ۸۶ دلار

۱۵۹ گامبیا ۸۲ دلار

۱۶۰ ایران ۷۵ دلار

کارگران ایرانی با حداقل دستمزد ماهانه‌ی ۷۵ دلاری، در جایگاه ۱۶۰ جهان قرار دارند و توفیقی در این رابطه می‌گوید: ایران جایگاه ۱۶۰ را دارد، پس از گامبیا و حتی افغانستان که در رتبه ۱۳۹ است. جالب است بورکینافاسو هم از ایران بالاتر است و همچنین بنگلادش که کشوری بسیار فقیر است. رتبه لیبی هم که کشوری بحران زده است از ایران بالاتر است و حتی عراق جنگ زده هم نسبت به ایران جایگاه بالاتری دارد.

......"

شما حساب کن ملت مظلوم فلسطین در رتبه‌بندی پرداخت دستمزد کارگر در دنیا رتبه‌ی شصت و ششم را دارند، حتی کشورهای فقیر آفریقایی هم جایگاه بهتری از ما دارند. خدا را شکر باز ما شورای نگهبان داریم که می‌کوشد تا افراد لایق بر سر کار آیند. خدایا صدهزار مرتبه شکرت. دوستان از این حرف‌ها بگذریم، کسی جایی نمی‌شناسد ناهار رایگان بدهند؟ ما ناهار نخورده‌ایم. شما ناهار خورده‌اید؟

با کمال ناباوری بعد از چند ماه متوجه شدم نویسنده‌ی وبلاگ مترسک هیچستانی مانند یک عدد هیتلر یا پیشوای کنونی کره شمالی، دیکتاتور بازی درآورده و هیچستان را به امان خدا ول داده و رفته. هیچ از هیچ توقع نداشتم. ای بابا، این قلب ما مگر چقدر جا دارد؟ از سال هشتاد و اندی تا حالا که می‌نویسم، خیلی از این سرویس دهنده به آن سرویس کننده پریده‌ام. شاید هفت هشت ده باری هم خداحافظی کرده باشم اما همه‌ی آن‌ها نافرجام بوده‌اند. امیدورم که هر چه سریع‌تر حال هیچمان خوب شود و بازگردد.

من معمولا از باقی وبلاگ‌ها نمی‌نویسم. هیچ عزیز این نوشته را می‌اندازم توی بطری و می‌سپارم به دریای دنیای مجازی. باشد که به دستت برسد. هر جا هستی خوش باشی اما بدان که هیچ شاعری نباید پیش امیر دزدان برود. هیچ شاعری، هیچ!

 

وزیر راه و شهرسازی، رستم دستان ببخشید "رستم قاسمی" در حاشیه مراسم روز ملی حمل و نقل که در سازمان راهداری و حمل و نقل جاده‌ای برگزار شد فرمودند: " امکان ندارد هر سال "یک میلیون مسکن" بسازیم".

---

ما که می‌دونستیم، فقط صبر کردیم ببینیم شما کی ملتفت می‌شوید!

ای بابا، باز یک تیم ورزشی رفته آن طرف آب و چند تا ورزشکار هم فلنگشان را بستند و فرار کردند تا پناهنده شوند. چیز عجیبی نیست. در این سال‌ها خیلی‌ها خواستند این‌طوری بروند. خب همه که مانند بعضی‌ها عنصرشان سفت نیست. برخی هم عنصرشان سست است. سست عنصر هستند و می‌خواهند از حقوق برابر و رفاه و آرامش و آسایش و کار و تفریح برخوردار باشند. چه غلط‌ها.

طرف با کمال پر رویی و وقاحت برگشته و می‌گوید: مرد همسایه هر شب چرا باید همسرش را کتک بزند؟ نخست این که به شما چه ربطی دارد؟ دوم این که مرد اگر روزی یک بار خواست زن را بزند مشکلی ندارد و تا سه بار در روز هم جا دارد. البته این جا داشتن، بستگی به سطح مقطع کتک خور همسر آن شخص هم دارد. اگر همسرش بالای یک متر و پنجاه سانت بود، تا سه بار در روز آزاد است. در صورتی که ریزه میزه تر بود، بین روزی یک تا سه بار. بسته به دلخواه شوهر است. قانون می‌گوید (قانون آقایان) در تن و بدن همسرش بگردد، جای خالی گیر آورد که کتک نخورده مانده باشد، بزند مشکلی ندارد.

بله، تازه سوم و چهارمش را حوصله ندارم بنویسم. این است که زن در جامعه ما مقام والایی دارد. شما در کدام کشور این همه حقوق برای زن دیده‌اید؟ حالا نباید می‌گفتم و از دستم در رفت اما می‌گویم. چقدر مسوولان زحمتکشی داریم ما. هر سال در حدود پنج میلیون زن و دختر از آمریکا، انگلیس، آلمان و فرانسه پشت مرزهای عراق و افغانستان به نیت پناهندگی در ایران شبشان را روز می‌کنند تا مرزها را بگشاییم و به آن‌ها پناهندگی دهیم. زهی خیال باطل، ما آسایش مفتکی نداریم. آسایش مفتکی می‌خواهند، بروند همان جا که رفاه دارد.

دیشب یکی از انگری بردهای فامیل کارت مادرش را گرفته بود که برای خودش و خواهر کوچکترش دو تا ساندویچ دوبل برگر بخرد. حالا کار نداریم دو تا ساندویچ با دو تا نوشابه کوچک چرا شده سیصدهزار تومان. با این که آدم توقع دارد دست کم می‌شد پانصد هزار تومان. شاید هم یک میلیون تومان. اما شما ببین در کدام کشور دنیا این همه آزادی هست. کارت را بدهی دست کودک هفت ساله. من حتی دیدم سیگار به کودک داده‌اند. حشیش، شیشه، گل، ... هر کشوری توانستی پیدا کنی این جوری تویش آزاد باشی من اسمم را عوض می‌کنم و می‌گذارم قلی.

---

پی‌نوشت:

1- چون نوسان قیمت‌ها بسیار شدید است، برای آیندگان که مزنه دستشان بیاید می‌نویسم، قیمت متوسط هر کیلو گوشت قرمز گوساله یا گوسفند، هم‌اکنون بین صد و پنجاه تا دویست هزار تومان است.

2- می‌خواهی بروی آن طرف چه کنی؟ حیف جوانی‌ات نیست. چرا به جایی می‌روید که بساط موسیقی و شرت و سوت..ن در آن ولو است و عفت خانواده‌ها لگد مال شده است؟ مگر حقوق برابر نمی‌خواهید. خب ما هم یک عمریست می‌گوییم بانوان محترم می‌توانند ریش و سبیل داشته باشند. از این برابرتر؟

3- به قول شاعر که می‌گوید: خودتو برسون، برسون، برسون، این دفعه واسه همیشه بمون (با صدای ...)

4- تو رو جون دو تایی مون قسم می‌دهم، نرو، سمیه نرو، اگه رفتی می‌گویند این‌ها مسوولانشان به ملتشان رفاه زیادی داده‌اند و بوی رفاه همه جای تن و بدن آن‌ها را برداشته. شمیه (با حالت نعشگی بخوانید) نرو، اگه رفتی پس ریش و سبیلت را بزن، چون تو دیگر از ما نیستی.

5-

6- در بند قبلی به احترام آن‌ها که ماندند سکوت اختیار کردم و بلند شدم.

7- هفته پیش همسایه را دیدم. یک زوج جوان با یک کودک هفت هشت ساله هستند. در حدود چند کیلو استخوان خالی خریده بود. در میان راه که مرا دید سعی کرد سریع‌تر از کنارم رد بشود. چون می‌دانم که حیوان خانگی ندارند، با آشنایان یک مقدار گوشت قرمز به عنوان ذبح و نذری برایشان بردیم. نگفتم که ریا شود. گفتم که یاد بگیرید. توی آن مدرسه کوفتی که معلمش از عدالت اجتماعی و اقتصادی بیش از حد برخوردار است، وقتی برای یاد گرفتن این‌ها نیست.

در کشوری خیالی چنین است روزگار:

---

رفاه می‌خواهد، جمع کند برود

موسیقی می‌خواهد، جمع کند برود

آب می‌خواهد، جمع کند برود

نان می‌خواهد، جمع کند برود

کوفت می‌خواهد، جمع کند برود

درد می‌خواهد، جمع کند برود

...

فقط اگر چیزی نمی‌خواهد و یک چیزی هم دستی هر روز می‌دهد، بماند، آن هم به شرطی که قول بدهد بچه‌ی خوبی باشد و هر وقت که گفتیم، جمع کند برود!

---

شانس آوردیم که خیالی است. پروردگارا شکرت.

این است که اولی ذاتی است اما دومی نیاز به آموزش دارد. 

.....

وای به حال ما !!!

درود دوستان. وقت به خیر. وقت ندارم اما کلنگ درونم دوباره فعال شده و دلش خواست که یهو بنویسد. از چی؟ از هر چی. پیش از همه چیز یک پرسش دارم. آقایون، خانوما، من نمی‌دونم شما تو کدوم کشور زندگی می‌کنین اما من یه جای خیلی خفنی زندگی می‌کنم. حدسی که زدین درست نیست. ایران رو نمی‌گم. جایی که من توش زندگی می‌کنم یه جای خیلی با حالی هستش.

اینجا که من توش می‌لولم، چند روز پیش یه سرباز می‌زنه به یه دزد، کیف یه خانم رو بهش برمی‌گردونه. بعد چاقو رو هم از جناب آقای دزد می‌گیره. حالا حدس بزن چی شده؟ دزد رفته از سرباز شکایت کرده. خداییش تو مملکت شما هم دزدها همین اندازه حق و حقوق حین کار بهشون تعلق می‌گیره؟

یه نوع دیگه دزد داریم، کلی پول نفتی رو چند سال پیش بالا کشیده، تا حالا هم هزار بار رفته دادگاه اما هنوز زود هستش که براش رای صادر بشه و احتمالا به عمر من و شما قد نده نتیجه پروندش.

یه جور دیگه دزد داریم بابت بستن یه قرارداد تمام ضرر کلی کمیسیون میزنه به جیب، حالا قرارداد که اجرا نشده و یه مملکت باید بابتش غرامت پرداخت کنن هیچ، منابع اون قرارداد هم که قرار بوده با همون قیمت پایین فروش بره، توسط همون کشور به رایگان برده شد هیچ، کسایی که باعث و بانیش بودن الان دنبال مقصر می‌گردند هیچ، تازه دو قورت و نیمشون هم باقیه که چرا بهشون بی‌احترامی شده؟

یه جور دیگه دزد هست، کلا همه‌ی اینا رو کرده تو یکی از اعضای بدن خودش که کمی نمناک و بدبو هستش و من از بردن اسمش شرم حضور دارم. این نوع آخری کار خاصی نکرده، فقط یه تابلو درست کرده که رنگش هر روز قرمزه. یه جورایی به صورت دایم  پر**ده. از این حالت هم در نمیاد. بدبختی‌ش هم اینه که هر چی هم میخوره سیر نمیشه.

و اما شاه دزد مرحله آخر

این نوع آخری، پول نمی‌دزده، اصلا پول به چه دردش می‌خوره؟ این آخری تو کار شستشو هستش طفلی. فقط میشوره، مشکل تو چیزی هستش که میشوره. چون میشوره و به جاش چیزایی رو که دلش می‌خواد قرار می‌ده. این دزد آخری که از قضا پول هم نمی‌دزده، چیزی رو می‌دزده که برای بیشتر کسایی که با من تو این مملکت خیالی زندگی می‌کنن، اصلا و ابدا مهم نیست.

---

و آن چیزی نیست جز .... (ا وا، برق ها قطع شد)، زنگ بزنین به اصغر، کدوم اصغر؟ اصغر فرهادی دیگه، زنگ بزنین از اون بپرسین، به من چه خب!

والا، خیلی وقت دارم، چه توقعی از آدم دارید، ببخشید اشتباه شد، چه توقعی از کلنگ دارید. بروید خانه‌ی خودتان. خدانگهدار!

قبل تو همیشه میگفتم هی با خودم تهش چی؟ تو مثل یه سیاره اومدی دور دلم گشتی.

بله، حاج حسن رفت و مشهدی ابراهیم آمد. همه چیز شفاف شد. طوری که میانه تاریکی شب هم، ما در خانه لامپ را روشن نمی‌کنیم. چی؟ چون همه جا روشن و شفاف است؟ نه آقا جان، از بس که بدهکاریم، بس که کفگیرمان به ته دیگ خورده است. شما چقدر ساده‌اید، با این قیمت برنج و گوشت و مرغ و ماهی و روغن، ما به کل استفاده از دیگ را کنار گذاشته‌ایم. امیدمان به یک ماهی‌تابه‌ی کج و معوج رویی جهیزیه مادرم بود که دور تا دورش سیاه بود و وسطش یک چاله‌ی براق نقره‌ای رنگ داشت و روزی دو تا فرآورده‌ی مرغی داخلش نیمرو می‌نمودیم. این جا طبع شعری‌ام گل کرده دوباره:

...

آه ای همدم هر شب من

ای زیبا روی خورشید فام

ای دوست و رفیق دیرینه‌ام

هیچ می‌دانی من و تو شکل همدیگریم؟

تو خود نمی‌دانی

از وقتی تو را دیدم

هر روز قیافه‌ام به تو شبیه‌تر می‌شود

اما هزار افسوس

هزار افسوس که تو هم مرا ترک می‌کنی

دلم برایت تنگ می‌شود

اما برو

برو و پشت سرت را هم نگاه نکن

گوشت و مرغ و ماهی و برنج که رفتند

تو هم برو تخم‌مرغ، فقط برو (تا آن روی کلنگم بالا نیامده گورت را گم کن) - just leave

من می‌مانم و یک نان لواش خالی و ادامه می‌دهم، تا دهان استکبار را سرویس کنم.

...

همینه که هست. شعر نبود که نبود، مگر من حافظ شیرازی‌ام؟ یا استاد سخن جناب سعدی هستم؟ داداشم، آبجی گلم، یک چهارتا کلیک کن روی تبلیغات، یک چهار تا خواننده بردار بیار. خب زندگی خرج دارد. دست کم دو تا نقطه بنویس توی کامنت‌ها و الکی شلوغش کن. آن وقت شاید، کمتر چرت نوشتم. تازه قول نمی‌دهم!

...

پی‌نوشت:

1- خوبه تو رو دارم، نون لواش!