کار به جایی رسیده که صبح ناشتا با چشم و چال پف کرده، هنوز دست و رویت را نشسته ای، که خبر می رسد که در یک دانشگاهی یک دانشجو در اعتراض به نمره می خواسته به رگ زنی اقدام نماید (منبع). قدیم ها می گفتند فلانی تا آخرین قطره خونش پای مملکتش می ایستاد حالا دوره زمانه عوض شده، با امن و امان شدن مرزهای کشور، انگاری قطره های خون را می شود در بخش هایی دیگری نیز به کار برد. پیشنهاد می شود تا زین پس سازمان انتقال خون برای چنین مواقعی مقابل درب اتاق اساتید جهت دریافت خون همیشه آماده باشد. یه کم دیگر بگذرد نمره ها هم این طوری اعلام می شود: چند شدی؟ دوازده قطره و نیم!

پی نوشت:

1- شما هم شنیده اید بعضی ها کیلویی نمره می دهند؟ یعنی منتظر می ایستند دم در اتاق تا ببینند هر کسی چند کیلو خون از خودش می ریزد؟

2- اخبار می گفت یک آقای به عنوان "شاه مازندران" دست گیر شد! این مازندرانی ها چقدر به تولید "شاه" علاقه مند هستند؟

3- مالــــــــه شامــــــــــــــــــــه چیست؟ یک چیزیست که هر دفعه من درب یخچال را باز می کنم از سایر نقاط خانه به بنده ابلاغ می شود، حتی اگر چیزی از یخچال بر ندارم، بدتر از آن وقتی هایی است که وقتی در یخچال را باز می کنم داخل آن از کویر لوت هم خالی تر باشد. آن وقت است که می شود آش نخورده و دهن سوخته!

تماشاگرهای ژاپنی بعد از هر مسابقه فوتبال آشغال های آن ورزشگاه را جمع آوری می کنند. حالا نتیجه بازی هر چه که باشد، آن ها به کار خودشان مشغول هستند. به احتمال زیاد آن وسط مسط های آشغال جمع کردن هم در حال تولید برق بوده اند. اما تماشاگرهای ایرانی پس از شکست تیم فوتبال امید ایران در مقابل تیم امید ژاپن به صفحه اینستاگرام تیم فوتبال امید ژاپن حمله کردند.

تازه بعد از این حملات و به کار بردن کلمات زشت و ناپسند کسی هم نیست مسوولیتش را بر عهده بگیرد. این قدر بر عهده نمی گیرند که دست آخر دوباره داعش مجبور می شود بر عهده بگیرد!

پی نوشت:

1- دقایقی پیش حساب کلنگ در توییتر در جهت رفاه حال شهروندان حمله ورشونده، به وجود آمد!

شما هم شنیدید در ژاپن ملت از همه چی برق تولید می کنند؟ اگر تیم فوتبال امید ژاپن همان طوری در وقت های اضافه، به گل زنی های خودش ادامه می داد، می تونست بعد از سه تا گل برق هم تولید کنه!

باز خوبه سرمربی فوتبال امید ایران قبل از مسابقه، در مصاحبه اش گفته بود که ژاپنی ها ستاره ندارند. با این حساب شانس هم آوردیم، اگر ستاره داشتند که الان فدراسیون داشت با تیم فوتبال امید، برنج آبکش می کرد برای پختن پلو!

پی نوشت:

1- دیدین این سریال های کره ای یا ژاپنی رو که خانماشون به پشت لباساشون یه متکا بستن؟ اینا هر جا که اراده کنند راحت می تونند بنشینند و به در و دیوار تکیه بدهند. به اون لباس ها هم نمی دونم چی میگن اما من میگم "متکا سر خود"!!

2- به فرهنگستان زبان پارسی پیشنهاد میشه بعد این سی چهل سال نرفتن تیم فوتبال به المپیک، اسم تیم فوتبال امید رو یک بار هم که شده بگذارند تیم فوتبال نا امید. مهندسی معکوس و این حرف ها! مثل "سرنشین بدون هواپیما" که در دهه شصت به وفور از اونا ساختیم!

علاوه بر جایزه اسکار، جایزه خرس طلایی و امی و گلدن گلوپ و سیمرغ بلورین "خطرناک ترین اختراع آدمیزاد"هم، به خاطر یک عمر تلاش بی منت در پرتاب انسان به دیار باقی، باید داده شود به "پراید" و نه "بمب اتم". به خاطر این که "بمب اتم" در کل دو بار استفاده شده است اما معلوم نیست تا کی قرار است پراید تولید شده و استفاده گردد!

.............

در پاسخ به یکی از دیدگاه ها:

با خود کلنگم قرار گذاشته بودم هر که سیصدمین دیدگاه را برایم فرستاد یک پاراگراف از ایشان را در پست بعدی ام به متن پستم اضافه نمایم

و حالا آن تکه متن به دست بنده رسیده. و حالا نوبت به وفای به عهد است. این شما و این متن ارسالی:

.............

آرش، یکی مثل همه ، یکی مثل هیچ کس ... 
نویسنده ، شاعر ، خبرنگار ، روزنامه نویس، کاریکاتوریست، طنز نویس، خلبان و…هیچ کدام نیستم 
فقط خودم هستم ، یعنی همیشه دوست دارم این جوری باشه ، گاهی می نویسم از هر آنچه که دلم بگه… 
گاهی آماتور کاریکاتور می کشم… 
گاهی هم زندگی می کنم!!!!! 
از پس 7 سال وبلاگنویسی به اینجا به پناه آمده ام امیدوارم اینجا دیگر خانه ای پایدار باشد و با فی ل تر و تخریب و حذف و خراب شدن سرور و ... مواجه نشود... 
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم 
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم...
.............
پی نوشت:
1- پراید، زیبا، جادار، مطمئن! این مال یک یخچال نبود؟!
2- جان کلام این که آن قدری که پراید آدم پرتاب کرد به هوا، شاتل نتوانست آدم پرتاب کند به فضا.
3- همه شما را می خوانم. اگر گاهی فرصت باشد، ردپایم هم، آن طرف ها ثبت می شود!

جراید: تنها بخش بسیار اندکی از جوان های کشور به صورت کامل بی کار هستند. چه خوب، خب حالا بقیه جوان های کشور چه کار می کنند؟ به جز همان تعداد بسیار اندک، باقی جوانان به دنبال کار هستند. چه جالب. با این وضع بیشتر جوان ها سر کار هستند!

البته نه این که کلنگ جماعت سر از سیاست در بیاورد ها، نه، (مخلص برادارن زحمت کش فتا، خیلی خوش آمدید، قدم رنجه فرمودید، پسر دو تا چایی وردار بیار) فقط خواستم بگویم، الان اوضاع طوری شده که اگر تصادفی داخل بعضی از این حزب ها بشوید و یک داد بزنید آهای عزیز"رد صلاحیت شده"، کسی باقی نمی ماند که به سمت شما بر نگردد. بگذریم.

دیروز رفتم یک فن سی پی یو بخرم، گفت این رو داریم چهل هزار تومن، اصله. اینم داریم شصت هزار تومن اورجیناله. حالا بماند که اصل با اورجینال فرقش چیه، بهش گفتم چرا این همه گرونه؟ گفته از وقتی تحریم ها رو برداشتن، یه کم نفت اومده پایین، طلا کشیده بالا، مرغ ارزون تر شده و ... خلاصه این که فن سی پی یو کشیده بالا!

خواستم از همین تریبون اعلام کنم، اگه قراره این وضع همین جور ادامه پیدا کنه، قربون دستت، هر کی تحریم ها رو برداشته، بیاره بزاره سر جاش. یک مژده گانی توپ هم به یابنده اهدا میشه. والا شما که غریبه نیستید، من فکر می کنم کار کار اجنبی جماعت باشد، این آقای "کری" همیشه چشمش به دنبال تحریم ها بوده!

پی نوشت:

1- آخ دلم لک زده برای لاطایلات بافتن هایم، از همان پست های طولانی، بنویسم؟ ننویسم؟ (اسمایلی گریه و التماس!!)

2- بعضی از این تارنماها عنوان زه اند، "مقوای شاه"، مدیونید فکر کنید ربطی به برنامه قدیمی "هفت" دارد.

3- خلاصه من نفهمیدم آن هایی که از دیوار سفارت بالا رفته بودند، جوانان انقلابی بودند یا عوامل سلطنت طلب؟

4- املای لاطایلات همینه؟

از شروع تحریم ها تا پیش از اجرای توافق "تحریم ها بی تاثیر" بود، اما دقایقی پس از اجرای توافق نهایی با گروه پنج به علاوه یک "تحریم ها فلج کننده" نامیده شدند. کسی هم نمی داند که در دوره های ریاست جمهوری بعدی، قرار است که "بی تاثیر" باشد یا این که "فلج کننده" نامگذاری گردد!

پی نوشت:

1- تا کنون از شروع تحریم ها به مدت بیش از نه سال می گذرد.

2- و تا کنون از شروع توافق نهایی هنوز دقایقی بیش نمی گذرد! (زمانی که این متن در حال نگارش بوده است، هنوز دقایقی هم به اجرای توافق مانده بوده)

3- از لقمان پرسیدند نام گذاری را از که آموختی؟ گفت تی لی فی زی یون ملی!

چنان پیشرفتی را در طول این دهه ها داشته است که اگر یک روزی خارجی ها ماشین زمان را اختراع کنند، بدون شک کارخانه های خودروسازی داخلی از روی آن، مدل های متنوعی همچون: بدون صندوق، با صندوق، بدون کیسه هوا، با کیسه هوا، بدون ترمز ABS و با ترمز ABS خواهند ساخت. این تولیدات به غیر از وانت زمان بوده که مخصوص حمل بار به زمان های مختلف می باشد.

لازم به ذکر است که برای خرید وانت های زمان دوگانه سوز، باید به نمایندگی های مجاز مراجعه نمایید. همچنین برای اقشار آسیب پذیر و دهک های پایین جامعه، موتورسیکلت های زمان هم تولید شده که هم زمان با تراکتور، کمباین و فرقون زمان به بازار عرضه می گردد.

پی نوشت:

1- شعار اصلی روابط عمومی کارخانه های خودروسازی: از هر ماشینی می شود یک عدد وانتش را ساخت، حتی بوگاتی ویروون

2- پراید زمان هم هست، با هشتاد درصد وام بانکی و اقساط چهارساله. تحویل فوری، سود بازگشت تسهیلات: هفتصد و شصت و نه درصد!! (بنا به نرخ تورم در سالی که ماشین زمان در خارجه اختراع می شود)

این طور که روز به روز قیمت نفت کاهش می یابد تا زمان نهایی شدن رفع تحریم ها، تقریبا ایران باید بابت فروش هر بشکه نفت خام، چند دلار هم به خریدار بدهد. (آقا قربان دستت، بفرما، این هم سه دلار به ازای هر بشکه، امر دیگری نیست؟ پسر شانس آوردیم، الان دریای شمال، به ازای هر بشکه نفت، چهار دلار داد، همین که سه دلار معامله را جوش دادیم، جای شکرش باقیست!)

دلمان خوش است توافق کرده ایم. یعنی وقتی بعد از توافق کاری پیش می آید که کشورهای دیگر، هر چقدر هم بدنام یا گم نام، با ما رابطه یشان را قطع می کنند باید مثل "سیامک انصاری" که یکی از عمده کارهایش در سریال های "مهران مدیری" زل زدن است، زل بزنیم توی دوربین! ناخواسته به یاد سریال "دایی جان ناپلئون" افتادم. "محمدعلی ورشوچی" کجایی که یادت به خیر. خلاصه این ها از عواقب همین عکس هایی است که در اینستا گرام پست شده: من و سفارت خانه در حال سوختن، یهویی!

پی نوشت:

1- محمدعلی ورشوچی بازیگر نقش "آسپیران غیاث آبادی" در سریال "دایی جان ناپلئون" بود. خدایش رحمت کند.

از وقتی ملت تصمیم گرفتند تا عکس هر غذایی را که می پزند بگذارند توی اینستاگرام، هر پرس نیمرو با تزیینات خارجی و دکوراسیون و مبل و مان، بیش از پنج برابر چلو کباب برگ، آب می خورد. حالا این خوب بود، از وقتی تلگرام آمده، کلا آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی! از بس که ملت می دونند و می خندند، یعنی این ملت هستند که دارند می دندند!