تا چند روز دیگر اگر خدا بخواهد در خانه خواهم بود. امسال با این که روزگار سخت تر می گذرد اما می بینم که تلاش من هم بیشتر شده است. دنبال یک لقمه نان از این سوی دنیا به آن سوی دنیا می روم. اما هر کجا که بروم، تنها خانه است که دم سال تحویل می چسبد. امیدوارم همه تندرست باشند. هوس خانه تکانی کرده ام. هوس این که وسط های کمک به مادرم در آن واحد که قربان صدقه ی قد دیلاق و جثه ی یوقورم می رود ناگهان با چارواداری و بد و بیراه به علت این که حواسش را پرت کرده ام، مرا از خانه پرت می کند بیرون.
هوس این که ده بار هر روز بگوید به خودت برس و من نرسم. هوس این که ماشین فکستنی یمان را هر روز ببرم جلوی تعمیرگاه ممد آچار و شهرام روغنی. هوس این که به فسقلی های فامیل کتاب و فلش کارت و مدادرنگی عیدی بدهم. کادو خانواده را بپیچم لای کاغذ کادو و ناگهان بگذارم روی سفره هفت سین. هوس این که یک روز آفتابی خنک بزنیم به دل طبیعت و یک دلی از عزا در آوریم.
هوس تکاندن خاک فرش و خوردن فحش و فضاحت به همراه خاک فرش، هوس یک دست پخت ایرانی و خانگی بعد مدت ها، هوس تعمیر لوازم از کار افتاده خانه و خراب تر کردن آن ها، هوس تنظیم کردن آنتن هوایی و غیر هوایی! خلاصه هوس ایستادن در صف نان و این جور چیزهایی که هر روز برایتان اتفاق می افتد و برای شما بسیار پیش پا افتاده است.
---
پیشاپیش آمدن بهار مبارک


کارمند سایپا چند روز پیش با مشت به صورت خانمی می کوبد که با داد و فریاد، ماشین پیش خرید شده اش را می خواهد. همین فرمان که مملکت ما دارد پیش می رود دولت می آید و یک بیانیه می دهد که این هایی که گرسنه هستند یا آن هایی که درآمد کافی ندارند و همه آن جوانانی که بیکارند، همگی از عوامل دست نشانده غرب و شرق هستند و می خواهند ما را بد نام کنند. به همین دلیل هم، هر کسی جزو دسته های بالا قرار گرفت، باید به جرم سیاه نمایی، ابد و هشت روز زندانی بشود. علی برکه ال...

باید بگویم خیر جناب پرزیدنت "روحانی"، دلیلش درستش این نیست که می فرمایید. دلیل قاچاق ارزانی نیست. بلکه دلیل آن کاهش ارزش پول ملی ایران است. کو آن آقای مدعی که هنگام دفاع از کارنامه و تدبیر دولت شما، کاری می کرد که لبخند روی لب های شما بنشیند. آن آقایی که در انتخابات به نفع شما کشید کنار. کو آن کسی که می گفت ما کرامت مردم را بالا می بریم.

پی نوشت:

1- آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. غلط کردن تجربه می خواهد، همینطوری کشکی که نیست.

2- خدا را شکر بعد از کلی سال زحمت توانستیم در زمینه تشکیل صف خودکفا شویم، صف پسته، صف ماشین،صف گوشت و مرغ و پوشک و هر صف خریدی دیگری که فکرس را بنمایید به صورت کامل خودکفا شده ایم و نیازی به واردات آن نداریم.

3- کاش هشتک #من-در-حانه-می-نشینم-و-سر-کار-نمی-روم مد می شد. من می خواهم بدانم این مردم یک ماه سر کار نروند چه کسی می خواهد آب و نان چند ده میلیونی مدیران نجومی بگیر را تامین کند.

ایران گفته می تواند در حل مشکل مردم ونزویلا کمک کرده و در تهران گفتگویی بین دولت و مخالفان دولت برگزار نماید.

چه کنند دیگر، این قدر مشکل این و اون رو حل کردند که دیگر مشکلی نمانده که حل کنند. دست بر قضا یک مشکلی پیدا شده که آن ها سال های سال در حل آن تجربه دارند. جالب اینحاست که برخی پیشبینی کرده اند که نتیجه این تشست به حصر خانگی مخالفان منجر خواهد شد اگر به اعدام آن ها ختم نشود.

این هم که حل شد رفت پی کارش، مشکل بعدی لطفا. خدایا چقدر ما خوبیم. علی برکت ال...

کارگری گوشه میدان با بیل و کلنگش خوابش برده بود، بس که چشم انتظار کسی مانده بود که برای کار پی او باشد. "پرزیدنت" پیش تر گفته بودند که کسی از پیروزی های دولت نمی گوید. اگر هم بگوید با صدای رسا و به صورت قاطع نمی گوید.

بلند و رسا می گویم:

ای خاک عالم ..... حیف خاک عالم. حیف...!

پرزیدنت روحانی گفت: ابر به پایین نگاه می کند اگر کویر بود، نمی بارد، برای چه ببارد ...

خدا به ایران نگاه می کند و حسن روحانی را در حال سخنرانی می بیند، رو به ملایکه خطاب می آید که: کمی صبر به مردم ایران ارسال فرمایید با مقداری ابرهایی که به پایین نگاه نکنند، ترجیح با ابرهایی باشد که کور باشند.


پرسش: کدام یک از کرامات دولت حسن روحانی است؟
1- بیست و چندم ماه که می شود یک نفر از واریز یارانه در چند روز بعد خبر می دهد و به طرز عجیبی این وعده به واقعیت می پیوندد.
2- همیشه یک عده ای هستند که دولت پس از کارشکنی ها و اختلاس هایشان، تقصیر گرانی و تورم را به گردن آن ها بیاندازد.
3- اگر روزی یک خبر از رشوه و اختلاس و دزدی ندهد، آن روز، روز عادی دولت نیست.
4- همیشه دولت در مبارزه با مفاسد اقتصادی شکست خورده و نیز خواهد خورد.
5- خونتون، خونشون، اتاق تمساح ها، . . . مـــــادرجــــــــان!
6- تنها باقی ماندن ایران در توافق نامه برنامه جامع اقدام مشترک.
7- تولید انواع سلطان، از قبیل سلطان کشک، سلطان دوغ و سلطان آب دوغ خیار یا ماست و بادمجان.
8- به کارگیری جوانان نخبه ی درجه یک البته از نوع فامیل (فامیل درجه یک مانند پسر و دختر مسوولان و مدیران)
9- پرداخت ماهانه حقوق نجومی برای کارگرهای ساده و حقوق زیر خط فقری مدیران بالا.
...
شما بگو!


نامه ای به فرزند نداشته ی خودم:

درود. حالا که این پست را می خوانی پس لابد وجود داری. شاید آن زمان ما به بورکینافاسو مهاجرت کرده باشیم. شاید سیب زمینی شده باشد کیلویی دویست هزار میلیارد تومان. شاید پسر احمدی نژاد رییس جمهور ایران باشد. شاید تورم هنوز زیر ده درصد است. اما قیمت ها سالی دست کم دو برابر شده باشند، شاید هنوز برجام یک اجرا نشده است. هر چه باشد و نباشد، از این اطمینان دارم که هنوز:

1- هنوز هر چه که گران بشود، مردم همچنان در صف های طولانی برای خرید ساعت ها سر پا می ایستند.

2- هنوز هر انتخاباتی که می شود، انتخاب بین بدترین ها و خ*ترین هاست!

3- هنوز بیش از آن چه فکرش را بنمایی آب در ایران هدر می رود.

4- هنوز در میدان انقلاب می شود با چند میلیون تومان مقاله آی اس آی به رزومه ات پیوست کنی.

5- هنوز برای ایران زود است که مردمش را آگاه نامید، پس بدان و آگاه باش.

یک خبرگزاری مجازی نوشته: با وجود آنکه حذف نرده‌ها در نمازجمعه‌ها را می‌توان یک قدم مثبت و رو به جلو تلقی کرد اما سوال اینجاست اگر گفته‌ می‌شود جمعیت امروز نماز جمعه نسبت به اول انقلاب کاهش داشته است آیا این کاهش جمعیت صرفا ناشی از نصب نرده‌ها بوده یا انتقادات دیگری هم مطرح است؟

بنده در مقام پاسخ به این پرسش نیستم اما از آن جایی که دماغم را تا کنون در هر سوراخی فرو برده ام، در این مساله نیز فرو خواهم برد.

هیچ انتقاد دیگری مطرح نیست، شاید برخی آقایان و بانوان معلوم الحال بخواهند دوباره شیطنت کرده و همه چیز را به مسوولان همیشه در پشت نرده ربط دهند، اما تنها دلیل کاهش جمعیت امروز، استکبار جهانیست که با اختراع کاندوم و کلی قرص و دوا جلوی افرایش جمعیت را گرفته است. به نظر این بنده ی کلنگ باید جلوی روش های ضد بارداری را گرفت تا مردم دوباره به مسوولان برگردند.

پرشس: استاد کلنگ، چطور می شود سریعتر جمعیت را افزایش داد؟

پاسخ: پرسش خوبی بود، یکی از آن ها حل مشکل افزایش جمعیت در صد روز است.

پرسش: می شود کمی بیشتر توضیح دهید؟

پاسخ: خیر

پرسش: فکر نمی کنید فقط دارید حرف مفت می زنید؟

پاسخ: خیر

پرسش: آیا روی کلمه ی "خیر" قفلی زده اید؟

پاسخ: خیر و شبتان هم به خیر!


1- می گویند تا پیش از این در جهنم ایرانی ها، یک روز قیر کم بود و یک روز دیگر قیف نبود. یک روزی هم که هر دو تایش جفت و جور بود، مسوولش نبود. با اعدام سلطان قیر، می توان امید داشت که در آن دنیا، ایرانی ها دیگر بیش از این دنیا سر در گم و چشم به راه نخواهند بود. اگر آنجا هم قیرها را هاپولی نکنند!

2- یک آقایی گفته اند که ما در چهل سال به اندازه چهارصد سال پیشرفت کرده ایم. یاد آن داستان افتادم که سال ها پیش دو نفر می روند تهران و یک فولکس قورباغه ای می خرند، برمی گردند طرف شهر خودشان. نزدیک شهر ناگهان، فولکس شان خاموش می شود و هر کاری که می کنند، دیگر روشن نمی شود. یکی از آن ها به دیگری می گوید: برو نگاه کن ببین ماشین چه مرگش شده؟ آن یکی دیگر درِ کاپوت را باز می  کند و نگاهی به آن می اندازد. بعد با کمال تعجب می گوید: بیا که بدبخت شدیم، ماشین موتور ندارد. خلاصه اولی پیاده می شود و می رود یک نگاهی می اندازد و می گوید: برو از صندوق عقب، ابزار بیاور تا خودم یک طوری درستش کنم. دومی می رود درِ صندوق عقب را باز می کند، یکهو داد می زند: بیا که موتور را پیدا کردم اما به گمانم از تهران تا اینجا را دنده عقب آمده ایم!

3- پس از اعتراضات خس و خاشاک گونه ی جمعی از دانشجویان در برخی از قسمت هایی که از قبل توسط دشمنان مردم ایران مشخص شده بود، مردم همیشه خودجوش و آگاه، ضمن ابراز هم دردی با مسوولان مظلوم دانشگاه علوم تحقیقات، در پیامی به سران کشورهای دشمن فهماندند که دیگر نمی توانند با ارسال اتوبوس چپی و بی ترمز مردم ما را بیش از پیش داغ دار نمایند. در همین جهت شرکت سایپا با شعار "همیشه مطمئن" افزود: زین پس جهت رفع نیاز دانشگاه ها قرار است که نوع جدیدی از پراید اتوبوس را به خط تولید خود بیافزاید تا هر گونه نگرانی را جهت انتقال دانشجویان دیگر شاهد نباشیم.

4- در ادامه بند سه لازم است یاد آور شوم که چندی پیش در یک جابجایی کم نظیر تعدادی گورخر نیز از خطر انقراض تدریجی جان سالم به در بردند و شکر خدا به صورت غیرتدریجی و آنی همگی منقرض شدند که خودش بسی مایه افتخار است.

5-

6- بند پنجم سکوتی بود که گمان می کنم آدم ها بدهکار گورخرها بودند.

7- می پرسند که بوی بدی که در تهران می آید، بوی چیست؟ برخی متخصصان عقیده دارند مربوط به تری است که دولت های نهم تا کنون هر روز دارند به تهران می زنند. البته خب این باید بخشی از منشا بود باشد، باقی را شما در دیدگاه بیان دارید! :))